کورش صفوی: یکی از متداولترین کارهای فرهنگیمان، تازگیها این شده که کتابی را برای ترجمه انتخاب کنیم و بعد متوجه شویم که ترجمهاش سخت است؛ و آن وقت، همان کتاب را جلویمان بگذاریم و تألیف کنیم این جور کارها مد روز شده و خیلی هم موجه جلوه میکند. مثلاً اینکه پایاننامه دانشجویمان را به اسم خودمان چاپ کنیم یا وقتی آن طفلک مقالهای از پایاننامهاش درآورد، اسم مان را کنارش بنویسیم. حتی این مطلب را قانونی هم کردهایم و سفارش کردهایم که اگر اسم ما روی آن مقاله نباشد مقاله چاپ نشود قدیمترها، راهنمایی یک پایاننامه، فقط اجر مادی داشت حقالزحمه راهنماییمان را میگرفتیم و اجر معنویاش متعلق به شاگردمان بود. قدیمترها حتی مقاله شاگردمان را مینوشتیم و میدادیم تا به اسم او چاپ شود. قدیمترها وقتی معلم میشدیم، قرار بود کارمان معلمی باشد. قرارمان این نبود که روی کول شاگردمان بایستیم و دانشیار شویم و بعد به کمک کول، چند شاگرد بعدی استاد شویم. قدیمترها، انگار وقتی از این امتیازها رها میشدیم میرفتیم و معلم میشدیم. به هر حال وقتی یکی از بچهها فتوکپی این کتاب را به من داد، بندبند وجودم میخواست آن را بردارم و تألیف کنم فقط نگران بودم، نکند یکی دو نفر دیگر هم این کتاب را داشته باشند و آبرویم برود قدیمترها، تعریف آبرو خیلی دقیق بود و با آب حوض فرق میکرد.
پیشگفتار کورش صفوی زبانشناس و مترجم کتاب نظریههای معنیشناسی واژگانی.
ثبت دیدگاه