محمدابراهیم باستانی پاریزی: شاهکار شاه عباس، نجات آذربایجان از چنگ سپاه عثمانی است، آن هم با چه قیمتی؟ این سیاست، «زمین سوخته» که شش قرن بعد، آمریکا در ویتنام آزمایش کرد، اصلاً یک سیاست شاه عباسی بود که بعد از آتش زدن همه دهات و خرمنها و باغهای آذربایجان و کردستان و بستن رودخانه آجیچای به تبریز و خراب کردن عمارات – کاری که فقط آسان به زبان میآید، سیصد هزار تفنگچی عثمانی را، از گرسنگی سربازان و چارپایان زمینگیر کرد و بعد، با پنجاه هزار تفنگچی قزلباش و شاهیسون، آنها را ناچار کرد که به قول پیغمبر دزدان خایه به مشت و توبره به پشت، شب گریز کردند و روزی که سردار فاتح او قرچقایخان -سردار ارمنیالاصل- برای گزارش به حضور شاه عباس آمد، و به احترام شاه از اسب پیاده شد، شاه عباس خطاب به قرهچقایخان گفت:
– آقاجان، تو برای من چنان فتح بزرگی کردهای که بزرگتر از آن از خداوند آرزو نکرده بودم. بیا و بر اسب من بنشین …
البته قرهچقایخان عذر خواست و التماس کرد که با این کار، مسخره خاص و عام خواهد شد؛ اما شاه عباس نپذیرفت و وی را مجبور کرد که بر اسب شاه بنشیند. و همچنان که گفته بود: هفت قدم، با تمام سرداران و رجال دولت، دنبال آن سردار پیاده رفت. این خود یک چشمه دیگر کار شاه عباس بود. واقعاً پادشاهی که بیست هزار گرجی در مرگ او سینه بزنند و سردار ارمنی، فاتح تبریزش باشد، آیا کارهایش خارقالعاده نیست؟ او یک شاه ایرانی نیست – یک شاه بینالمللی است. یک رئیس سازمان ملل متحد است. رضیالدین آرتیمانی -صاحب ساقینامه مشهور- که من به او ارادت دارم،؟ راست گفته:
بخور می، که در دور عباس شاه
به کاهی ببخشند کوهی گناه
سکندر توان و، سلیمان شدن
ولی شاه عباس نتوان شدن!
باستانیپاریزی، محمدابراهیم. (۱۳۹۴). استخوانها بر ما حکومت میکندد، در چهلچراغ، تهران، نشر علم، چاپ دوم، ص ۴۷۴ تا ۴۷۵٫
ثبت دیدگاه