دکتر محمود فاضلی بیرجندی
۱۶ مهر ۱۳۹۹
نام تلو را کسی که مختصر آشنایی با جغرافیای تهران داشته باشد شنیده. آبادیی است کوچک در شمال خاوری تهران. در راه لواسان. اهل تاریخ معاصر هم تلو را قتلگاه سرلشکر افشارتوس می شناسند.
این روزها به همراه دوستی نازنین و قدیم، تا تلو رفتم. دانستم که آبادی تلو اصلا مسکن و ماوای ارمنیان بوده. امروز بیش از چند خانه کهنه و چندین خرابه چیزی از تلوی آباد بر جا نیست. ستم هایی بر بقیه ساکنان تلو می رود، اسف انگیز . از غار تلو هم پرسیدم. کسی خبری نداشت.
جای ندیده و نشناخته آن دهکده قبرستان ارامنه تلو بود. قبرستانی چون روستای تلو، ویرانه. با گورهایی که بیشتر آن بی نام و نشان بود. چند سنگ بر گورهایی بود و آخرین آن تاریخ ۲۵ سال پیش داشت.
شاید حال و روز قبرستان ارامنه تلو بهترین راوی حال ساکنان آن باشد.
دوست داشتم تلو را همچون قدیم، چون تلوی خاطره ها و کتاب ها، سرسبز می دیدم. یا نه، سپیدپوش از برفی که پیست اسکی متروک آن را از نو رونق بخشد.
اما تلو به رنگ زرد خزان بود. در عصرگاهی از بازپسین پاییز این سده.
ثبت دیدگاه