امروز زادروز هلن کنتور بانوی باستانشناس است. هلن ۱۵ جولای ۱۹۱۹ زاده شد. او به تحصیل در رشتۀ جانورشناسی و زیستشناسی در دانشگاه ایندیانا پرداخت و سپس دکتری خود را در سال ۱۹۴۵ به راهنمایی هنری فرانکفورت استاد باستانشناسی و هنر از دانشگاه شیکاگو دریافت کرد و سپستر در همان دانشگاه به تدریس پرداخت. عزتالله نگهبان و صادق ملکشهمیرزادی و یوسف مجیدزاده و عباس علیزاده ایرانیانی بودند که در دانشگاه شیکاگو از خرمن دانش هلن کنتور خوشهها چیده بودند.
![](https://iranvarjavand.ir/wp-content/uploads/2020/07/1-576x600.png)
هلن کنتور در زمینۀ شناخت سفالهای باستانی چیرهدست بود چنانکه مهمترین کلاس او در دانشگاه شیکاگو کلاس سفالشناسی بود. دکتر عباس علیزاده که از شاگردان هلن کنتور در دانشگاه شیکاگو بود چنین بیان میکند که: «مهمترین کلاسهای هلن کارگاه شناخت سفال از تمام مناطق خاورمیانه و تمام دورهها تا دورۀ هخامنشی بود، چنانکه دانشجویان به او لقب «ملکه سفال» داده بودند.»
![](https://iranvarjavand.ir/wp-content/uploads/2020/07/2-600x600.png)
دکتر صادق ملکشهمیرزادی نیز که در در مؤسسۀ شرقشناسی دانشگاه شیکاگو به تحصیل پرداخته بود و در سال تحصیلی ۱۳۴۷ – ۱۳۴۸ موفق شده بود که از یک سال بورس ویژه که به دستیار استادان داده میشد استفاده کند و دستیار دکتر هلن کنتور باشد دربارۀ چیرهدستی کنتور در سفالشناسی چنین میگوید: «مؤسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو دارای کاملترین و مفصلترین آرشیو سفال خاورمیانه، مصر و یونان باستان است. بی اغراق قطعات سفالهای ایران در این آرشیو بیش از صد هزار عدد بود. این قطعات بسیار منظم در کشوهای بزرگ در کنار هم قرار داده شدهاند. در هر یک از کشوها کارت شناسایی قرار داشت که نام محل یا محوطه و تاریخ تخمینی سفالها نوشته شده بود. دکتر کنتور دستور داد که هر روز به استثنای شنبه و یکشنبه که مؤسسه تعطیل بود از ساعت ۵/۲ تا ۵/۴ به آرشیو بروم و سفالهای ایرانی آرشیو را در کشوهای آنها بدون اینکه آنها را جابهجا کنم یا از کشویی به کشوی دیگر منتقل کنم پشت و رو کنم. بنابراین در اواسط اردیبهشت ۱۳۴۸ من این بخت را پیدا کردم تا تعداد بسیار زیادی قطعات سفال از محلها و محوطههای باستانی مختلف ایران را لمس کنم و ببینم. خانم کنتور گاهی سر به سر من میگذاشتند و به شوخی قطعاتی از سفالهای محلهای دیگر را هم در یکی از کشوها قرار میدادند و برای امتحان من بعضی از کشوها را با هم میدیدیم. یادم نمیرود که روزی من هم خواستم با ایشان شوخی کنم و برای این منظور چند قطعه سفال ساده آناتولی را در یکی کشوها گذاشتم و به ایشان گفتم خانم این سفالها کارت شناسایی ندارند؛ شما می دانید از کدام محل هستند؟ خانم کنتور مدتی به آنها خیره شدند و بعد جملهای گفتند که هیچگاه فراموش نمیکنم. ایشان گفتند: این قطعات به قدر کافی خوب نیستند که ایرانی باشند.»
![](https://iranvarjavand.ir/wp-content/uploads/2020/07/3-595x600.png)
![](https://iranvarjavand.ir/wp-content/uploads/2020/07/6-600x594.png)
عباس علیزاده دربارۀ فعالیتهای باستانشناسی کنتور در ایران چنین میگوید: «کنتور در مصر کمی تجربه میدانی داشت، اما بهدلیل مشکل فیزیکیاش، کمتر باستانشناسی حاضر بود با وی همکاری میدانی داشته باشد. اما دلوگاز که به دانش و مهارت کنتور پی برده بود نخست با وی در ترکیه، سپس در فلسطین و سرانجام در ۱۹۶۱ در کاوش چغامیش همکاری کرد.»
![](https://iranvarjavand.ir/wp-content/uploads/2020/07/4-592x600.png)
![](https://iranvarjavand.ir/wp-content/uploads/2020/07/9-600x467.png)
کنتور از باستانشناسانی بود که همواره دغدغۀ حفاظت از آثار باستانی و تاریخی این مرز و بوم را داشت. عباس علیزاده در این زمینه چنین میگوید: «در سال ۱۹۷۷ روستاییان خبر آوردند که کسی با بولدوزر مشغول تسطیح یک تپه باستانی است. خانم کنتور بلافاصله به آنجا رفت و با ایستادن جلوی بولدوزر از تخریب آن جلوگیری و دو روز بعد با داشتن مجوز کاوش، دو فصل در آن تپه کاوش کرد. آن تپه چغابنوت بود که پس از کاوش ۱۹۹۶ من در ادامه کار خانم کنتور مشخص شد که کهنترین روستای خوزستان با لایههای بیسفال است.»
![](https://iranvarjavand.ir/wp-content/uploads/2020/07/5-598x600.png)
![](https://iranvarjavand.ir/wp-content/uploads/2020/07/7-595x600.png)
هلن کنتور نیز همچون بسیاری دیگر از ایرانشناسانی که به این سرزمین عشق میورزیدند، دلبستۀ این سرزمین و مردمانش شده بود. عباس علیزاده دربارۀ ایراندوستی او چنین نگاشته است: «ایران جایی بود که به قول خودش خاکش او را گرفت. خیلی زود زبان فارسی و نوشتن را فراگرفت و با بختیاریهای دهکدۀ دولتی و قلعه خلیل، نزدیک چغامیش رابطه نزدیک برقرار کرد. در قلعه خلیل خانهای خشتی ساخت که قصد داشت پس از بازنشسته شدنش در آنجا زندگی کند. با افسوس در اغتشاشهای انقلاب ایران خانهاش غارت و سپس با بولدوزر با خاک یکسان شد. وقتی این خبر را به او دادم، در کمال شگفتی پرسید که آیا چیزی از سفالهای دوره آرکاییک که آنجا بود مانده است! اما این حوادث در محبت هلن به یاران بختیاریاش خدشهای وارد نکرد و تا روزی که زنده بود با همان خط کج و کوله فارسی برایشان نامه مینوشت. پیش از فوت وصیت کرده بود که به نگهبان و آشپز و راننده چغامیش، هر کدام ۱۰ هزار دلار تعلق بگیرد که من در سفری به ایران به آنان پرداختم. این کمک مالی زندگی این سه و خانواده آنها را به نحوی شایسته دگرگون کرد. در همان وصیتنامه سفارش کرد که تمام دارایی وی نقد شود و برای دانشجویان باستانشناسی دانشگاه شیکاگو بورس سالانه به نام مادرش ایجاد شود.»
![](https://iranvarjavand.ir/wp-content/uploads/2020/07/11-600x600.png)
![](https://iranvarjavand.ir/wp-content/uploads/2020/07/8-550x600.png)
![](https://iranvarjavand.ir/wp-content/uploads/2020/07/10-600x390.png)
هلن کنتور این بانوی باستانشناسِ ایراندوست سرانجام در ۱۳ ژانویه ۱۹۹۳ درگذشت.
ثبت دیدگاه