کتاب «تاریخینگری موسیقی ایران» با عنوان فرعیِ «موسیقیشناسی قومی»، نوشته محسن حجاریان طی چهارده جُستار، موسیقی ایرانی را از نظرگاه قومشناسی، جامعهشناسی و تاریخی بررسی میکند.
قرار است سراغ موسیقیشناسی قومی برویم. از آنجا که سه پدیده سازنده سرگذشت انسان؛ یعنی جامعه و فرهنگ و تاریخ، همه با سرنوشت موسیقی گره خوردهاند و چون جامعه جایگاهی است که موسیقی در آن آفریده میشود و پرورش مییابد و به پارهای از فرهنگ مبدل و سپس به دست تاریخ سپرده میشود و تاریخ آن را دگرگون میسازد، بررسی اینگونه از موسیقی اهمیتی دیگرگون دارد. فراموش نمیکنیم موسیقی این مردمان از زوایای بسیار از کهنشناسی تا رابطه زبان و ادبیات و شعر و رقص و افسانه و اساطیر و عزا و شادمانی و درعینحال حالات روحانی، همه در محتوای فرهنگ و تاریخ و جامعه تنیده شده است. اما حالا باید بدانیم چرا مهم است درباره موسیقیشناسی ایرانی بدانیم. این همان پرسشی است که محسن حجاریان، در کتاب تاریخینگری موسیقی ایران درصدد پاسخ به آن است.
این کتاب دربرگیرنده چهارده گفتار درباره مباحث تاریخی و تحلیلی موسیقی دستگاهی ایران از تشریح روابط موسیقی ایران با حوزه عرب و ترک تا تحلیل مفاهیم و بازخوانی تعاریف صوت و نغمه در آثار فارابی، ابنسینا، صفیالدین ارموی و قطبالدین است. محسن حجاریان همچنین با غور و تفحص در چند اثر مهم تاریخی شامل تاریخ بیهقی، تاریخ جهانگشای جوینی و سفرنامه خواجه غیاثالدین از دریچه موسیقیشناسی تاریخی، روایتی خواندنی و در عین حال روشنگر از موسیقی عصر غزنوی و خراسان بزرگ و عصر ایلخانی و سرزمینهای چین و ایغور در عصر تیموری به دست میدهد و به این ترتیب علاوه بر محتوایی نو در مطالعات تاریخی موسیقی ایرانی، شیوه و روش تازهای در موسیقی ایران نیز ارائه میکند.
در این کتاب همچنین موضوعاتی بدیع در موسیقیشناسی تاریخی همچون مساله تشیع تاریخی و موسیقی دستگاهی با نگاهی بر عصر ایلخانیان تا دوران معاصر و اثر متقابل اندیشه شیعی در موسیقی دستگاهی واکاوی شده است. در مباحث جامعهشناسی تاریخی این کتاب نیز دیدگاههای ماکس وبر جامعهشناس نامدار آلمانی درباره موسیقی ایران نقد و ارزیابی و در مقالهای دیگر ولگاریسن، بتوارگی و کالایی شدن موسیقی ایران تحلیل شده است.
کتاب تاریخینگری موسیقی ایران، پردههای دیگری از پنهانیهای تاریخ فرهنگی ما را کنار میزند. پراکنش موسیقی در گستردگی سرزمینهای ایران و تُرک و عرب از سینکیانگ تا اندلس چگونه بوده و تشیع تاریخی بر موسیقی دستگاهی چه نقشی داشته و نمود بتوارگی و جامعهشناسی تاریخی در موسیقی ایران چیست؟ پرسشهایی از این دست، ازجمله موضوعات پژوهش این کتاب است. فارابی از حسآمیزی موسیقی و ابنسینا از روش میزانبندی دوران ساسانی سخن میگوید؛ بیهقی رقص مغولان در مسجد بزرگ بخارا را یاد میکند و خواجه غیاثالدین در سفرنامه خود به ترکستان شرقی در دوران تیموریان، موسیقی اویغورها را توصیف میکند.
عناوین بخشهای کتاب، پراکنش موسیقی ایران و ترک و عرب، اشتراک مفاهیم موسیقی از دیدگاه شارحان پیشین، تشیع تاریخی و موسیقی دستگاهی، دستگاهشناسی: برداشتی تئوریکی – تاریخی، جامعهشناسی تاریخی و موسیقی ایران، «مقام» در موسیقیشناسی ایران، مقام: عنوانی نادرست برای موسیقی اقوام ایران، ماکس وبر و موسیقی ایران، نمود بتوارگی در موسیقی ایران، موسیقیشناسی قومی – تاریخی: برداشتی از تاریخ بیهقی، اشارههای موسیقایی در تاریخ جهانگشای جوینی، دوازده مقام اویغوری در سفرنامه خواجه غیاثالدین، ابنسینا و موسیقی، فارابی و دوترجمه از کتاب موسیقی کبیر است.
نویسنده در فصل «مقام: عنوانی نادرست برای موسیقی اقوام ایران»، میکوشد بحثی مغفول را باز کند که در بخشی از آمده است: «کاربرد عنوان «مقام» برای موسیقی قومی در ایران، غیرعلمی، نادرست و گمراهکننده است. این واژه نه مفهومی است و نه تاکنون تعریفی از آن ارائه شده است. کاربرد مقام برای موسیقی قومی ایران از چند جهت نادرست است در موسیقیشناسی ایرانی، مفهوم مقام برای موسیقی اقوام مشخص نیست، مقام دلالت بر مُد دارد و نه ملودی؛ در موسیقیشناسی بومی ایران، که از مد و از ملودی تعریفی ارائه نشده و نه به وجوه تمایز آن پرداخته شده است، عنوان مقام در موسیقی اقوام پشتوانه تاریخی ندارد؛ ساختاربندی درونی موسیقی اقوام ایرانی با یکدیگر متفاوت است؛ موسیقی هر قوم با برش منطق فرهنگ همان قوم در تباین است و هرکدام، نسبت به قلمرو جغرافیایی- فرهنگی، برش (گروهبندی فرهنگی موسیقایی) متفاوت و مخصوص به خود را دارند. تنوع چشمگیری در سیستم و فرهنگ موسیقی اقوام دیده میشود، و بهطور نمونه موسیقی ترکمن و آذری، گیلکی و اعراب خوزستان، بختیاری و بلوچی، خراسانی و هرمزگانی، کردی و قشقایی، ایلامی و سمنانی در یک کاتگوری قرار نمیگیرند. این نمونهها که رودرروی یکدیگرند، دارای تفاوتهای ماهوی موسیقایی و فرهنگیاند و نباید ذیل عنوان کلینگر (هولیستیک) مقام دستهبندی شوند. نهتنها برای موسیقی اقوام ایران نقشه جغرافیایی تهیه نشده، بلکه هنوز تعریفی از مد، ملودی، قوم، اقوام و فرهنگ نیز در دست نداریم. موسیقیشناسی قومی ایران مفاهیم و مقولات (کاتگوریها) را شناسایی و دستهبندی نکرده و برای آنها تعریف ارائه نداده است. کاربرد عنوان مقام برای موسیقی قومی به این معنا است که ما از پیش ساختار مدال موسیقی همه اقوام ایران را شناسایی و بررسی کرده و فصل مشترک مدال آنها را تشخیص داده و آنگاه این عنوان عام را به سیستم همه آنها اطلاق کردهایم. درحالیکه چنین نیست.» (ص ۱۳۷)
در مباحث تاریخی کتاب نیز، برشی از بخش «موسیقیشناسی قومی – تاریخی: برداشتی از تاریخ بیهقی»، میتواند گویای عمق پژوهشهای کتاب باشد: «در کتاب تاریخ بیهقی نوشته خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی اشارههای در خور توجهی به جایگاه موسیقی در دوران غزنویان شده که میتوانند تا اندازهای ما را به شناخت فرهنگ و جایگاه اجتماعی موسیقی در آن دوران رهنمون سازند. بیهقی، در لابهلای نمونههایی که در این کتاب ارانه میدهد، تصویر اجراها و چگونگی اهمیت و موقعیت نوازندگان و مراتب دریافت صله را به ما مینمایاند. کاربرد موسیقی در شادیها، جنگها، وفات حاکم خوارزم، درگذشت فرزند عمرو لیث در سیستان، ورود نماینده خلیفه به بارگاه سلطان مسعود، در محله شادیآباد غزنین، در رقص و پایکوبی مردمان در کنار رودخانه ترمذ در استقبال از سلطان مسعود و بسیار موارد دیگر حکایت از همهگیر بودن موسیقی در فرهنگ اجتماعی دارد. چنین کارکردها و رخدادهای متنوع موسیقایی را نمیتوان در کنار یکدیگر جای داد؛ ازاینرو، مطالعه موسیقایی این کتاب روش خود را میخواهد. از یک سو متنوع و از سوی دیگر پیچیده است. اشاره بیهقی به موضوعات موسیقایی گاه کوتاه است، مانند «کوس بکوفتند» یا «مطربان میزدند» یا «مطربان دست به کار بردند»، یا توصیفی از واقعههای تاریخی که نمونه آن رفتن امیر مسعود به ترمذ و پایکوبی زنان در کنار جیحون یا مراسم اجرای بوق و کوس و کاسه پیل در ورود رسول خلیفه بغداد به غزنین است. این گفته ها را نمی توان پیدرپی بهدنبال یکدیگر آورد یا بدون توضیحاتی موسیقیشناسانه آنها را رها کرد. با وجود ارائه اندک اخبار موسیقی در منابع تاریخی، از درون این کتاب میتوان چشمانداز موسیقی دوران غزنوی را هموار ساخت.» (ص. ۱۹۹)
کتاب تاریخینگری موسیقی ایران با عنوان فرعیِ موسیقیشناسی قومی را که محسن حجاریان، به آن دختران شینآباد… تقدیم کرده است، ازسوی مؤسسه آبی پارسی (انتشارات پل فیروزه)، در ۳۲۶ صفحه، با شمارگان ۷۰۰ نسخه منتشر شده است.
ثبت دیدگاه