یکشنبه, ۱۰ تیر , ۱۴۰۳ Sunday, 30 June , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 1862 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 54×
   
گفت‌وگو با آندرانیک سیمونی در آستانه سال نو 2021 میلادی

هنوز در ایران پژوهش جدی درباره کتاب تاریخ «موسی خورنی» نداریم

شناسه : 3028 01 ژانویه 2021 - 9:39 ارسال توسط : منبع : ایبنا
آندرانیک سیمونی می‌گوید: درباره کتاب موسی خورنی هنوز در ایران یک پژوهش جدی و قابل عرضه نداریم. در حالی‌که نه تنها نخستین کتابی است که به نام رستم پهلوان حماسه ملی ایران اشاره دارد، بلکه زوایای بسیاری را درباره تاریخ ایران در برمی‌گیرد.
پ
پ

آندرانیک سیمونی می‌گوید: درباره کتاب موسی خورنی هنوز در ایران یک پژوهش جدی و قابل عرضه نداریم. در حالی‌که نه تنها نخستین کتابی است که به نام رستم پهلوان حماسه ملی ایران اشاره دارد، بلکه زوایای بسیاری را درباره تاریخ ایران در برمی‌گیرد.

ایران و ارمنستان از دیرباز روابط چند جانبه و گسترده‌ای با هم داشته‌اند و همین امر در فرهنگ و زبان دو کشور به ویژه ارمنستان تاثیر بسیاری بر جای نهاده است. برخی از ارمنی‌شناسان بر این باورند که هیچ کشور و ملتی مانند ایرانیان از دیدگاه جغرافیایی؛ نژادی، فرهنگی و اجتماعی تا این اندازه به سرزمین ارمنستان و ملت ارمنی نزدیک نبوده‌اند. این دو ملت از دیرباز با یکدیگر روابطی نزدیک، مستمر و ناگسستنی داشته‌اند. نخستین اطلاعات درباره روابط متقابل ارمنیان و ایرانیان در سنگ‌نبشته‌های بیستون است که از داریوش اول شاه هخامنشیان به یادگار مانده و در عین حال سند تاریخی مکتوب به‌شمار می‌آید، در این کتیبه از ارمنستان به عنوان یک واحد سیاسی جداگانه یاد شده است.

در آستانه سال نو ۲۰۲۱ میلادی با دکتر آندرانیک سیمونی گفت‌وگو کرده‌ایم. وی فارغ‌التحصیل دانشگاه دولتی ایروان در رشته زبانشناسی با گرایش تاریخ زبان ارمنی است و پنج سال در دانشگاه دولتی ایروان زبان ارمنی و زبان فارسی و فرهنگ ایران را در گروه‌های زبان ارمنی دانشکده زبان و ادبیات ارمنی، زبان‌های ایرانی در دانشکده شرق‌شناسی و گروه روابط بین‌الملل دانشکده تاریخ تدریس کرده است. سیمونی از تز دکترای خود در سال ۱۳۷۴ با عنوان چهار گویش ارمنیان بربرود بختیاری، جاپلق، کمره و کزاز تز دفاع کرده که در وزارت علوم ایران با درجه ممتاز ارزشیابی شده است.

این استاد دانشگاه در سال ۱۳۸۰ به‌عنوان پژوهشگر برگزیده فرهنگی سال کشور انتخاب شده و لوح تقدیر رئیس جمهوری را از وزیر ارشاد دریافت کرده است. همچنین حدود ۱۵ کتاب ویرایش و تصحیح کرده است، چند کتاب تالیفی و ترجمه در کارنامه فرهنگی وی وجود دارد. سیمونی شعر معاصر ایران را به ارمنی ترجمه می‌کند و در حماسه‌شناسی تطبیقی مطالعاتی دارد. ۲۳ جزوه دانشگاهی تهیه، تنظیم و تالیف و تدریس کرده و حدود ۱۵ مقاله علمی و چهارصد مقاله اجتماعی، فرهنگی ورزشی دارد. در هفت تحریریه نشریه عضویت داشته که از جمله یکی از نشریه‌های تخصصی ایران‌شناسی به‌نام «ایران نامه» در ارمنستان است که بنیانگذار و مدیر مسئول آن بوده است وی همچنین سال‌ها سردبیر نشریه دوهفتگی دوزبانه «هویس» در تهران بوده که تا سال قبل به‌دنبال بحران مالی تعطیل شد.

آقای سیمونی زبان‌های ارمنی، عبری و آشوری چقدر در پژوهش‌های ایران‌شناسی تاثیر دارد؟
متاسفانه هنوز در کارهای ایرانشناسان خارجی مطالعه کامل نکرده‌ایم تا بتوانیم هرکدام را به شکل بایسته تحلیل کنیم. ما ملاک ارزیابی نداریم. چون این پیش‌زمینه‌ها را نداریم. دانشجویان ما در ایروان و تفلیس و حتی در پاریس و لندن، ایرانشناسی می‌خوانند، اما تزهای آنها دردی از ایرانشناسی دوا نمی‌کند. ما باید اول آسیب‌شناسی کنیم. در این آسیب‌شناسی جنبه‌های مثبت را هم باید ببینیم. باید مطالعه و کار کنیم. در این باره بنده حرف‌های زیادی دارم که می‌گذارم برای زمانی و مناسبتی دیگر. به‌ویژه که هم اکنون و در همین‌جا بسیاری از مسائل زبان یا ادبیات را در هم ادغام کرده‌ایم. از طرف دیگر، اگر مایلیم ایران‌شناسی خوبی داشته باشیم باید زبان‌های هندی، ترکی، ارمنی، عربی، اردو، پشتو، حتی عبری و آشوری و از زبان‌های فارسی و ایرانی هم، کردی، گیلکی، بلوچی، آذری، تالشی و غیره را هم در میدان دید نگه داریم. هرکدام به زبان فارسی یا حوزه فرهنگی آن چه چیزی داده‌اند یا چه چیزی را از آن وام گرفته‌اند. اگر می‌خواهیم زبان فارسی در جایگاه درخور خودش قرار داشته باشد، این باید میدان عملکرد ما باشد.

آیا ما این‌گونه کار و تحقیق و پژوهش می‌کنیم؟
پاسخ این پرسش را با یک مثال پی می‌گیرم. همه می‌دانند که در حال حاضر در سطح جهان فعالیت‌هایی برای شناسایی نسل‌کشی ارامنه در ترکیه عثمانی انجام می‌شود. اسناد تاریخی، شهادت شاهدان عینی و داده‌ها به‌گونه‌ای است که نمی‌شود این قضیه را کتمان کرد. حتی برخی روشنفکران ترک هم در همدلی با ارمنیان، درباره این موضوع کار می‌کنند. در پنجاه سال اخیر که ارمنی‌ها در پی‌گیری مساله نسل‌کشی فعال‌تر شدند، بزرگترین مخالفان ارمنیان صاحب‌نظران ترک نبودند، بلکه برخی از پژوهشگران شرق‌شناس و عثمان‌شناس غربی. این‌ها با مطالعه عثمانی، علایقی به آن پیدا می‌کنند و این علاقه مانع می‌شود که این سبعیت‌ها را تایید کنند. مسروپ ماشتوس بزرگ‌مردی است که در ابتدای قرن پنجم میلادی الفبای زبان ارمنی را ابداع کرد. ارامنه در سال ۴۰۶ میلادی و تحت تاثیر خطر اضمحلال سیاسی الفبای مستقل خود را ابداع کردند. دولت اشکانی ارمنستان از طرفی با ساسانیان درگیر بود و از طرف دیگر با امپراطوری بیزانس. شاگردان ماشتوس در یک برهه پنجاه، شصت ساله ادبیات بسیار عظیمی را به وجود آوردند. ترجمه کتاب مقدس به‌زبان ارمنی ترجمه منابع تاریخی، ترجمه منابع فلسفی، تفاسیر و ترجمه‌هایی از رشته‌های مختلف علوم انسانی. در کنار جنبش ترجمان حرکت ابداع و تالیف آثار وزین بومی نیز شکل گرفت و امروزه منابع ارزشمند تاریخی که در آن روزها به‌وجود آمده‌اند مورد توجه اقوام و ملل دیگر نیز قرار دارند.

در ایران منابع زیادی از این دوران نداریم چرا که بعد از سقوط ساسانیان و با سلطه اعراب‌ها هرچه بود از بین رفت. برای این دوره حدود بیست تا سی عنوان منابع مختلف در ادبیات قرن پنجم ارمنی درباره ساسانیان و اشکانیان داریم که از این تعداد آثار موسی خورنی، سبئوس، آگاتانگقوس، بوزند و پارپه تسی آشناترند. صحبت ما درباره اثر تاریخ‌نگاری موسی خورنی است. دوره‌ای بود که مستشرقان و ارمنی‌شناسان غربی انگشت گذاشته بودند بر کتاب موسی خورنی و تاریخ تألیف این کتاب را قرون هشتم و نهم می‌دانستند.

آیا کتاب تاریخ موسی خورنی که به عنوان منبعی بسیار مهم در تارخ ارمنیان است در طول تاریخ دست نخورده باقی مانده یا مطالبی به آن افزوده شده است؟
حقیقت این است که کتاب تاریخ موسی خورنی در نیمه قرن پنجم تالف شده است، نخستین کتابی است که بر اساس منابع مختلف و با زمانبدی مشخص و با قواعد تاریخ نگاری تحلیلی-تطبیقی نگاشته شده است. اما … بعدها افرادی از سر خیرخواهی مطالبی به کتاب خورنی افزوده‌اند، بدین‌گونه، که کتابی که اصل آن متعلق به قرن پنجم بود، وقایع قرن هشتم و نهم را در خود جای داد و مستشرقان را دچار اشتباه کرد. در این باره مکتب ارمنی‌شناسی جدید که درحال شکل‌گیری بود و بر روی مفروضات شرق‌شناسی و از جمله در زبان شناسی تاریخی- تطبیقی کار می‌کرد، به‌جای پرداختن به حواشی و طرح این مساله که چه کسی حسن نیت دارد و چه کسی سوءنیت. به‌دنبال رد علمی و نهایی و قابل قبول این فرضیه اشتباهی رفت. این گروه به تحلیل نوشتاری و تفکیک سبک نگارش کتاب تاریخ خورنی همت گماشت و کار علمی متن‌شناسی و سبک‌شناسی روی کتاب خورنی انجام داد. این کتاب براساس سبک نوشتاری به سه، چهار بخش تقسیم شد. و به این ترتیب مشخص شد هر بخش از کتاب را در چه دوره‌ای نوشته و به متن اصلی افزوده‌اند. تاریخ موسی خورنی، نخستین تاریخی است که در آن به منابع دیگر استناد می‌شود. تطبیقی است، زمان‌بندی در آن رعایت می‌شود. خود نویسنده نگاه تحلیلی دارد. شرق‌شناسان ارمنی یا ارمنی‌شناس‌هایی که تعهد داشتند کتاب خورنی را مطالعه کردند و کار علمی روی آن انجام دادند و ادعای مستشرقانی را که گفته بودند خورنی متعلق به قرن نهم و یازدهم است به‌صورت مستند و مستدل رد کردند. ما اگر در مواردی خاص، تحلیل‌ها و دیدگاه‌های غربیان را برنمی‌تابیم، به چنین برخوردی نیاز داریم.

به ارمنی‌شناسی اشاره کردید، این حوزه تا چه حد می‌تواند به کمک ایرانشناسی بیاید و آیا پژوهشگران ما به آن توجه کرده‌اند؟
به ارمنی‌شناسی باید به‌عنوان علمی در خدمت ایرانشناسی نگاه شود. باید نگاه کنیم منابع ارمنی در هر دوره‌ای چه چیزهایی می‌توانند به ایرانشناسی بدهند. منابع ارمنی قرن پنجم آن چیزی را به ایرانشناسی می‌دهند که هیچ منبع دیگری در هیچ کجای دنیا نمی‌تواند به او بدهد. کتاب‌های بسیاری به‌زبان ارمنی وجود دارند که نیاز به تحقیق و مطالعه و پژوهش عمیق دارند، اما متاسفانه کار اساسی صورت نمی‌گیرد. درباره کتاب موسی خورنی هنوز در ایران یک پژوهش جدی و قابل عرضه نداریم. در حالی‌که نه تنها نخستین کتابی است که به نام رستم پهلوان حماسه ملی ایران اشاره دارد، بلکه زوایای بسیاری را درباره تاریخ ایران در برمی‌گیرد. شاید بیش از سی منبع ارزشمند تاریخی، همان‌طور که گفته شد، فقط در ادبیات قرون پنجم تا دهم ارمنی درباره تاریخ ایران اسناد بی بدیلی را در بردارند. در همین دوره بیش از هزار و چهارصد و چند واژه وام شده از زبان‌های ایرانی و بویژه زبان پهلوی موجود است، صدها نام شخص و مکان و مشترکات و تأثیرات قابل توجه ایرانی در این ادبیات هست.

ادبیات ارمنی چقدر از ادبیات ایرانی تاثیر پذیرفته است؟
ادبیات قرون میانه ارمنی نیز به مراتب تاثیرات ایرانی غنی‌تری را در خود حفظ می‌کند. در ادبیات جدید و معاصر، ایران وجودی غیر قابل تفکیک با زمینه‌های اجتماعی ارمنی است. به این زمینه‌ها توجه خیلی کمی مبذول شده یا بهتر است بگوییم که توجهی نشده است. این‌ها کمبودهایی است که در این حوزه احساس می‌شود. در این زمینه به گروه‌های ایرانشناسی و کرسی‌های مطالعات بین رشته‌ای نیاز داریم. به این‌که زبان فارسی کرسی‌های میان رشته‌ای در تحصیلات تکمیلی داشته باشد. زبان، ادبیات، تاریخ یا فرهنگ ایران را مطالعه کنند و کنارش زبان همجوار را نیز مطالعه کنند. زبان ارمنی از نظر قدمت و فراوانی مشترکات فرهنگی، تاریخی، زبانی، قومی و به‌ویژه به‌واسطه داشتن ادبیات مکتوب از قرن پنجم میلادی، شاید از اولویت برخوردار باشد. ما در همه زمینه‌ها با دنیای مدرن ارتباطات و مرزبندی‌‌های غیرعلمی داریم. هنوز زبان‌شناسی به‌عنوان یک علم از طرف دستوریون زبان فارسی به رسمیت شناخته نشده است. این خودزنی فرهنگ و هویت ملی است. به همه این پرسش‌ها باید در ایرانشناسی پاسخ داده شود. اگر می‌خواهیم از خودمان شناخت پیدا کنیم، باید زبان خود را به درستی و از روی اصول بشناسیم و مشترکات زبان فارسی را با زبان‌های دیگر پیدا کنیم.

گفتید که شناختن زبان و فرهنگ و هویت ملی مستلزم شناخت بیشتر ایران‌شناسی است.مشکل اساسی ایرانیان در پژوهش‌های تخصصی ایران‌شناسی را کجا می‌بینید؟
ما سنت‌های شرق‌شناسی را در ایران به وجود نیاورده‌ایم، بلکه هدف قرار گرفته‌ایم. دیگران مطالعه کرده‌اند، آثاری ابداع کرده‌اند و ما کاری انجام نداده‌ایم. حتی هنگامی که علیه ما حرف زدند، دفاع از خود نکردیم. چرا ایرانشناسان ما به جای دفاع در برابر این ادعاها، تنها مستشرقان را متهم به استعمارطلبی می‌کنند. چرا در برابر این ادعاها سپر بر نمی‌دارند؟ ما وقتی می‌گوییم، ایران، تنها یک مفهوم آن ایران سیاسی است که در مرزهای جمهوری اسلامی معنا پیدا می‌کند. مفهوم دیگر ایران جغرافیایی (فلات ایران) است. دیگری ایران تاریخی و یک ایران فرهنگی داریم که بحث ما بر سر همین مفهوم است. مرزهای ایران فرهنگی از ایران تاریخی هم وسیع‌تر است. ایران تاریخی دوره‌ای تا مصر تا شمال قفقاز بوده است. از شمال تا اورال از جنوب، تا یمن و از غرب تا حوزه نیل و از شرق تا حوزه گنگ و جنوب چین. تمام اینها دارای رگه‌های ایران فرهنگی هستند. در حقیقت مرزهای ایران فرهنگی مرزهای ایرانشناسی است.

متاسفانه ما بی‌درایت هستیم، نمی‌توانیم در اینجا میدان‌داری کنیم و تنها یاد گرفته‌ایم به دیگران انگ و اتهام بزنیم. به جای این کارهای بیهوده باید مطالعات گسترده و کار شرافتمندانه انجام داد. باید حوزه‌های مطالعاتی هندوستان و ماوراء‌النهر و الازهر را پس گرفت و باید در قفقاز خانه کرد، چه جمهوری گرجستان باشد، چه جمهوری ارمنستان و چه جمهوری آذربایجان. اگر فردی آمد در پژوهش‌ها حافظ را تحلیل کرد و نکته منفی از آن استخراج کرد، آن وقت ما باید غرض را در آن‌جا ببینیم. خیام را آنقدری خودمان نمی‌شناختیم که ترجمه ضعیفی به انگلیسی از آن شد. هرچند بعدها ترجمه بهتری از آن ارایه شد. تا این‌که از سوی محققان ایرانی مانند صادق هدایت تحلیل خیام‌شناسی شکل گرفت. در حقیقت حرکت را آنها آغاز کردند ما ادامه دادیم. اما ما گاهی نظریات این محققان را هم قبول نداریم. بگذاریم سایر صاحبنظران نیز نظریه‌های خود را مطرح کنند منتهی مستند و علمی. ما گریزانیم از این‌که منابع علمی را بشناسیم. ما می‌خواهیم در برابر آنها حداقل‌هایی را ارائه کنیم و دیگران آن را تحسین کنند.

   

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه‌های ارسالی، پس از تأیید گروه مدیریت وبگاه منتشر خواهد شد.
  • پیام‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام‌هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.