دکتر حکمت الله ملاصالحی: این تصویر را نخست بار یکی از هم کلاسی های آذری ام زیر سقف بلند دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به بنده نشان داد. هنوز خاطره کنجکاوی و شگفت زدگی از دیدن تصویر اسکلت دو انسان در آغوش هم که محتمل به علت و سبب حادثه ای طبیعی، شاید زلزله جان خود را از کف داده و در بستر مرگ خاموش و بی حرکت “آرام” گرفته اند؛ در جانم احساس می شود. هیچ باستان شناسی نمی تواند شاهد و ناظر یا گواه مستقیم اتفاقات و واقعیت ها و وقایعی باشد که در گذشته افتاده است. اندیشه ها و عقیده ها و کرده ها و کردارها همیشه در باستان شناسی غایب اند و بیرون از دسترس مستقیم باستان شناس؛ با این همه باستان شناس آنقدر هم دست و دامنش تهی از شواهد و قرائن نیست که نتواند حتی به حدس و فرض و ظن و گمان وارد فضای ذهنی و فکری و ادراکی و اعتقادی و رفتاری جامعه ها و جمعیت های گذشته بشود. البته ظن ها و گمان ها و فرض ها و حدس های عالمانه و باستان شناسانه و منوط و مقید و مرجوع به دست و دامنی پر از شواهد و قرائن باستان شناختی. در وصف و تفسیر این زوح حسنلوئی بسیار گفته اند و بسیار نوشته اند و همچنان بسیار می توان گفت و نوشت. مهم این است که بدانیم تا چه میزان زندگی ما آدمیان یا هر موجود زنده دیگر هر دم و هر آن در معرض مخاطرات دور از انتظار و به ناگاه است. تا چه میزان حوادث طبیعی به عشق ورزیدن های ما به زندگی ما به بودن ما بی تفاوت هستند و تا چه میزان سنگدلانه و بی رحمانه می توانند به آن آسیب برسانند و بتازند و از میان ببرندشان؛ راه دیگری پیشارویمان در مواجهه با چنین چالش هایی نیست مگر به کار انداختن خرد و خردمندی و هوش و هوشمندی و به کار گرفتن دانش و دانایی و قوّت معنوی بیش از پیش و بیشتر و بیشتر. تنها از این طریق می توان مهار و تدبیرشان کرد. البته و صد البته نه مطلق و نه برای همیشه.
ح ملاصالحی
دانشگاه تهران: ۱۴۰۰/۱/۹ هجری خورشیدی
![](https://iranvarjavand.ir/wp-content/uploads/2021/04/photo_۲۰۲۱-۰۳-۳۰_۲۰-۲۹-۴۱-1-426x600.jpg)
ثبت دیدگاه