شاهین آریامنش: کوروش هخامنشی در اصالت کتیبههای پاسارگاد نام کتابی نوشتۀ خشایار بهاری است. بهاری را بیشتر بهعنوان مترجم کتابهای ایرانشناسی میشناسیم که البته بیشتر ترجمههای او کاستیهای فراوانی دارد؛ چنانکه در کاری شگفتانگیز نیمی از کتاب «زوال و فروپاشی ساسانیان» نوشتۀ پروانه پورشریعتی را ترجمه کرده است یا کتاب ویلم فاگلسانگ با نام «The rise and organization of the Achaemenid Empire: The eastern Iranian evidence» که در سال ۱۹۹۲ انتشارات بریل منتشر کرده بود را با حذف فصل «شواهد باستانشناختی» و نیز کتابنامه آن با نام «هخامنشیان بر مبنای مدارک ایران شرقی» ترجمه کرده که آسیب بسیاری به این کتاب زده است. ترجمههای پر از کاستی این مترجم باعث شده است که بسیاری از پژوهشگران و دانشگاهیان ترجمههای این مترجم را به کناری بنهند و از نسخههای اصلی آن کتابها بهره ببرند.
این مترجم، پس از ترجمههایی چند از کتابهای باستانشناسی و تاریخ، این بار دست به قلم برده است و خود نویسنده شده و کتابی نگاشته و آن را به بوته نشر سپرده است؛ آن هم چه کتابی: «کوروش هخامنشی در اصالت کتیبههای پاسارگاد». از نام گنگ و بیمعنی کتاب که بگذریم، کتاب نه پیشینۀ پژوهشی درخوری دارد و نه روششناسی و نه چارچوب و ساختار منسجمی. نویسنده از هر دری سخن گفته است و گاه دیدگاه برخی از پژوهشگران را چاشنی کتابش کرده است و هر از چند گاهی نیز به یک باستانشناس یا زبانشناس یا مورخ استناد کرده است. جز اینها نویسنده خود به جهان پرپیچوخم تفسیرهای باستانشناختی وارد شده است و از سویی به زبانشناسی پرداخته و ریشهشناسی کرده است که آدمی درمیماند چگونه کسی که مهندسی برق و فیزیک خوانده است این چنین در میدان پژوهشهای باستانشناسی و تاریخ و زبانشناسی یکهسواری میکند و به تاخت میراند؟ درحالیکه وارد شدن و پرداختن به هر یک از این مباحث نیازمند سالها مطالعه و پژوهش روشمند یا به سخنی دود چراغ خوردن است.
در گذشته نیز بودند کسانی که پس از ترجمۀ چند کتاب باستانشناسی و تاریخ و فرهنگ و اسطوره به ناگه خود را متخصصی تمامعیار در زمینۀ باستانشناسی و اسطوره و تاریخ و زبانشناسی میدیدند و به نگاشتن کتاب میپرداختند یا به سخنی دیگر کتابسازی میکردند؛ اما افزایش روزافزون این مترجمانِ مؤلفنما با این خطخطیهای مندرآوردی نشان میدهد چه اندازه این آفت در زمینۀ پژوهشهای ایرانشناسی گسترده شده است.
ثبت دیدگاه