![نقطه اتصالِ شرق و غرب عالم](https://img9.irna.ir/d/r2/2020/03/08/4/157015301.jpg)
![](https://img9.irna.ir/d/r2/2020/03/08/3/157015387.jpg)
او به قول سیدفرید قاسمی، در مقدمه کتاب «ایرانشناسِ مجلهنگار» که چندی از پسِ درگذشتش نشر یافت، «کتابدارِ کتابشناس، تصحیحگرِ کاشف، نسخهشناسِ متنپژوه، سندپردازِ مرجعنویس، گنجورِ مجموعهساز، فهرستنگارِ دانششناس، تاریخنگارِ احیاگر، ساماندهِ نهادساز، نادرهیارِ نامهنگار، شناساننده کمیاب و نایاب، مُعرف کَمنام و گُمنام، منبعِ خاورشناسان، همنشینِ دانشوران، معاشرِ مشاهیر، وارسته ناوابسته، دلسوخته ژرفاندیش، جهانگردِ ایراننورد، و گذشتهپژوهِ آیندهنگر» بود.
و از این همه، جز این نمیتوان مستفاد کرد که او، یکتنه، جهانی از ایران بود و ایرانشناسی تمامعیار. مردی چنان پرکار، که همین حالا، در حالی که نُه سال از وفاتش میگذرد، کتابی به تصحیح او با نام «نامههای سیاسی دهخدا»، ازسوی انتشار روزبهان در آستانه انتشار است، چنانکه در همه این قریب یک دهه پس از او، چند کتابِ دیگر به طبع رسیده است.
![](https://img9.irna.ir/d/r2/2020/03/08/3/157015386.jpg)
اما «ایرج افشار» افزون بر این صفات، که البته همه شایسته و بایسته اوست، خصیصهای دیگر نیز داشت، که شاید بتوان گفت، تنها و تنها خاصّ او بود. او با طیف گستردهای از دانشوران و اندیشمندان در ارتباط بود. چپ و راست نداشت. مسلمان و کافر نمیشناخت. برایش مهم بود طرف مقابل، اسلامگراست یا سلطنتطلب. پیر و جوان و زن و مرد و معمّم و مکلّا در اندیشهاش تفاوتی نداشت. او اگر در طرف مقابل سویهای از پرسشگری یا دانشمندی مییافت، به سَرایش راه میداد و تماسش را چه تلفن و چه نامه پاسخ میگفت و اگر راهنمایی میخواست، بیدریغ نثارش میساخت.
به همین سبب هم، در طول عمر او، با کسانِ بسیار در ارتباط بود و با بسیار کسان مکاتبه داشت که این منش و روش تا ماههای پایانی عمر شریفش ادامه داشت. و در این میان خاصیتی داشت کمیاب، و آن، حفاظت و حراست از همه مکتوبات در آرشیو شخصیاش بود. محل بود دور بریزد، جز مرتضی کیوان که در زمانهای که گریز و گزیری از آن بود، چنین کرد و تا پایان عمر، مایه تأسّف و تحسّرش بود.
![](https://img9.irna.ir/d/r2/2020/03/08/3/157015297.jpg)
***
هشت سال پیش، محمد افشینوفایی و شهریار شاهیندژی کتابی منتشر کردند با نام «نامههای خاموشان» که اختصاص به «نامههای ناموران فرهنگی و ادبی به ایرج افشار» داشت. حیرتانگیز آنکه تنها نامههای دیگران به او، که آغاز نامخانوادگیشان، حروف «آ» و «ب» است به هشتصد صفحه رسیده است چنانکه به قول گردآورندگان در مقدّمه، «بیگمان ایرج افشار ازحیث وسعتِ مکاتباتِ پیوسته با ایرانی و غیرایرانی یک استثنا بود» و چنین مجموعه سترگی، تنها از دو حرف نخست الفبا، شاهدی صادق است بر این مدّعا.
بهترین توصیف از این نامهها را شاید بهتر باشد از زبان فراهمآورندگان کتاب بخوانیم که «نامههای خاموشان – عنوانی که ایرج افشار برای این کتاب برگزید – از جنبههای گوناگونی مهم است: حالا شخصی نویسندگان آنها را – که اغلب اشخاص سرشناسی هستند – در بعضی از گوشههای زندگیشان باز مینماید. گاه بیانگر کیفیت فضای فرهنگی – اجتماعی و تاحدّی سیاسیِ روزگاری است که نامهها در آن به رشته تحریر درآمدهاند. نظر نویسندگان را درباره بعضی کتابها، مجلات، اشخاص و یا حوادثی که روی داده، منعکس میکند. از طرفی این نامهها نمودار نوع روابط نویسندگانشان با ایرج افشار هم هست. البته در نامههایی که به افشار نوشته شده است جنبههای خصوصی کمتر از جنبههای دیگر بازگو میشود.»
![](https://img9.irna.ir/d/r2/2020/03/08/3/157015308.jpg)
ظاهرالامر، استاد تا ماههای پایانی حیات پربرکت خویش، نامههای مرتبط با حروف «پ»، «ت» و «ث» را هم انتخاب کرده بود و بر روال کار نظارت داشت اما عمرش به دنیا نماند تا دستکم حاصل کار در نخستین مجلد را بنگرد.
در این اثر، نامههایی از «دکتر مهدی آذر، مهدی آذریزدی، رضا آراسته، احمد آرام، اسکندر آزموده، دکتر احمد آژیر، مهدی آستانهای، سید جلالالدین آشتیانی، دکتر محمد آشنا، جلال آلاحمد، حبیبالله آموزگار، عبدالحسین آیتی یزدی، هوشنگ ابرامی، حبیب ابراهیمزاد، حشمت احتشامی، مهدی اخوانثالث، دکتر محمدحسین ادیب، دکتر فریدون اسدزاده، محمدحسین اسدی، عباس اسکندری، حسن اعتصام، چراغعلی اعظمی سنگسری، دکتر هوشنگ اعلم، منوچهر افضل، ابوالقاسم افنان، دکتر سهیل افنان، عباس اقبال آشتیانی، مهندس محسن امیر، دکتر منوچهری امیری، سید کریم امیری فیروزکوهی، دکتر علی امینی، دکتر محمدهادی امینی، سیدابوالقاسم انجوی شیرازی، عبدالحسین مسعودانصاری، مهندس مهدی بازرگان، دکتر نصرتالله باستان، حسینعلی باستانیراد، دکتر امیرمهدی بدیع، مسعود برزین، مهدی برکشلی، قاسم اخوان برنا، دکتر جواد برومند سعید، اسفندیار بزرگمهر، جمشید بزرگمهر، گلرخ بزرگمهر، منوچهر بزرگمهر، جلال بقائی نائینی، سید عبدالحجّه بلاغی، بهآذین (محمود اعتمادزاده)، صمد بهرنگی، علینقی بهروزی، محمدجواد بهروزی، دکتر محمود بهزاد، یدالله بهزاد کرمانشاهی، دکتر عیسی بهنام، دکتر مهدی بیانی، دکتر ابوالقاسم بیدار، احمد بیرشک، عباس بیضائی، دکتر غلامحسین بیگدلی و تقی بینش» آمده است که نمونههایی چند از آنها در ادامه میآید.
![](https://img9.irna.ir/d/r2/2020/03/08/3/157015302.jpg)
***
جلال آلاحمد نامهای به تاریخ یکشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۴۴ نوشته که در بخشی از آن و با عنوان «حضرت افشار» آمده است: «… اعلامیه ظهور ایرانزمین پس از غیبت صغری واصل شد. خوب چرا خودش را نفرستادی؟ معلوم است که میخواهم. و حالا که اینطور شد این مجموعه را برای ما کامل کن…»
نامه دیگر، از مهدی اخوانثالث در ۲۱ خرداد ۱۳۴۱ رسیده که با پیشانی «دوست عزیز دانشمند، ایرج افشار» در مطلع آن، چنین آمده است: «پس از ابلاغ مراتب اشتیاق و دعا و درودها، چند لحظه از اوقات شریف آن عزیز را بدینگونه در معرض تلف میآورد که: اخیرا از حبیب شفیق، آقای حسین خدیوجم چنین شنیدم که معالشعف تصدی و تمشیت امور فائقه کتابخانه ملی در عهده عهد و نوبت آن جانب سامی و گرامی آمده است و این خبر موجب سرور و شوق بسیار شد…»
از عباس اقبال آشتیانی به تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۳۳، نامهای به او با عنوان «دوست محترم» رسیده که مضمونش چنین است: «با اینکه هنوز کتابهای مناجات خواجه عبدالله انصاری و چاپهای رباعیات خیام به اینجا نرسیده مبلغ ۱۵۰ ریال حقّ عضویّت «انجمن دوستداران کتاب» با کمال میل تقدیم گردید. امّا به علّت نبودن در طهران و نداشتن محلّ ثابت در خارجه از قبول اشتراک فرهنگ ایرانزمین معذورم؛ بخصوص که میترسم مثل سال گذشته شمارههای آن درخارج به دست من نرسد.»
نامهای را مهدی بازرگان به افشار با عنوان «جناب آقای ایرج افشار، سرپرست محترم بنیاد دکتر محمود افشار» نوشته که مورخهاش، ۱۵ بهمن ۱۳۶۸ است که در بخشی از آن آمده است: «… برای بایگانی اسناد تاریخی و کتابخانه آن بنیاد سه جلد از اسناد نهضت آزادی ایران (شمارههای ۳-۵- ۹) را به پیوست این نامه ارسال میدارم…»
![](https://img9.irna.ir/d/r2/2020/03/08/3/157015306.jpg)
سیدکریم امیری فیروزکوهی در نامهای با آغاز «حضور محترم فاضل دانشمند، جناب آقای ایرج افشار، ادامالله عمره الشریف»، به تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۵۱ نوشته اشت با این شروع: «اینک در امتثال امر عالی [راجع به تدوین کتابی مخصوص زحمات جناب استاد یغمایی] به شرکت در این فریضه اخلاقی، قطعهای را که از پیش مناسب با موضوع ساخته و آماده داشتم، به خدمت شریف ارسال میدارم…»
سید جلالالدین آشتیانی در فرازی از مرقومهای با نام «جناب استاد دانشمند، آریالای ایرج افشار، زید مجده و علوه» مورخه ۲۰ آذر ۱۳۶۶ متذکر شده است: «…نمیدانم آیا در کتابخانه مرکزی دانشگاه شرح فصوص جامی (نسخ خطی) وجود دارد؟ تمنا دارم حضرتعالی اگر از وجود نسخه یا نسخ شرح فصوص جامی اطلاعی دارید حقیر را مطلع فرماید…»
دوم آذر ۱۳۵۸، علی امینی از نیسِ فرانسه نامهای با خطاب «خدمت آقای ایرج افشار» قلمی کرده است: «ای عزیزم یک نسخه مجله آینده که با همت جنابعالی دوباره منتشر میشود، چندی قبل رسید. مراتب تشکر را دارم…»
یکی دیگر از این اوراق، مکاتبه احمد بیرشک به تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۵۷ است که با توجه «دوست دانشمند و گرامی، جناب ایرج افشار»، نگاشته است: «… تقاضا دارم دستور فرمائید مشخصات کتابی که اخیرا درباره ادرنه به کتابخانه دانشگاه رسیده است و جناب پروفسور عدنان ارزی خبر آن را دادهاند بر یادداشتی نوشته و برای ارادتمند فرستاده شود.»
![](https://img9.irna.ir/d/r2/2020/03/08/3/157015304.jpg)
***
امید که نامههای همه ۲۴۲۵ تَنی که به ایرج افشار نوشتهاند، و همچنین «نامههای شرقشناسان» – که نامههای شرقشناسان و ایرانشناسانِ خارجی به اوست – و البته «این دفتر بیمعنی» – که خاطراتِ اوست – از جانب مصححین به مطبعه روند و جهان ایرانشناسی منتفع از آن شود.
آن همه آدم و چندبرابرش نامه عجیب نیست، غریب است. حسابش را بکنید با استناد به یادداشتِ سیدفرید قاسمی، که در سال ۱۳۸۴ – یعنی وقتی که استاد به هشتادمین بهار رسید – دربارهاش نوشت، «۲۶۰ عنوان تألیف و تصحیح، ۱۲۱ مقدمه بر آثار دیگران، سردبیری ۱۰ مجله ماندگار، عضویت در ۳۲ شورا و انجمن ایرانی و جهانی در حوزه کتاب، تاریخ، نسخه پژوهی و شرقشناسی، نظارت بر انتشار ۱۹ مجموعه، نگارش حدود ۲۰۰۰ مقاله و گزارش کوتاه و بلند به زبان فارسی و ۶۴ مقاله به زبانهای دیگر و یادآوری ۱۰۰۰ نکته از تازهها و پارههای ایرانشناسی از جمله تلاشهای قلمی ایشان است» و آن را بر «پیشینه مدیریت مطبوعاتی بر ۱۴ عنوان ادواری که انتشار داده» علاوه کنید.
و این، حکایت عمرِ تنها یک تن بود. او که ۱۶ مهر ۱۳۰۴ زاده شد و چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۹ – در روزی، چون امروز – رخ در تیره تراب کشید. او که «حبیب یغمایی»، دربارهاش سروده بود:
یکی باید به راهی صعب پوید
که وصف ایرج افشار گوید
نباشد چون زبانی در ستایش
مدد گیرم ستایش از نیایش.
![](https://img9.irna.ir/d/r2/2020/03/08/3/157015300.jpg)
ثبت دیدگاه